داستانک‌هایی برای یک لباس

ضمیمهسایز
D-132 -16.pdf1.26 مگابایت

 سیده فاطمه موسوی

 ایستاده بود بالای برجک نگهبانی. تا چشم کار می‌کرد شب بود و سفیدی برف. گه گاهی صدای زوزه گرگی از دور به گوش می‌رسید...