مهمانی در جبهه

ضمیمهسایز
D-131 -8.pdf2.6 مگابایت

 محدثه رضایی

 عمه گلاب در را باز کرد. با دیدن من، چشم‌هایش خندید: به به پسر گلم! چی شد که یاد ما کردی؟

 - سلام عمه جان! چیزه... آمده‌ام جبهه!...