یادداشت های یک دختر تنها

ضمیمهسایز
D-118 -23.pdf541 کیلو بایت

 گلدونه

 داشتیم خواب می دیدیم که یک شاه زاده با شنلی روی دوش و تاجی بر سر و لبخندی بر لب، با اسب سفیدی از راه رسید و دست مرا گرفت، البته ما عقد کرده بودیم؛...