نامه اش

ضمیمهسایز
D-88 -18.pdf352.55 کیلو بایت

 زینب علیزاده

 غلام، زیر سایه‌بان حصیری حیاط نشسته بود. از ظرفی که پیش رویش بود گندم برمی‌داشت و درون آسیاب می‌ریخت. خورشید از وسط آسمان گذشته بود...