یک بطری آب، یک دریا شوق

ضمیمهسایز
D-88 -33.pdf739.4 کیلو بایت

 نرگس وافی

 سرش را به شیشه ماشین تکیه داده بود و از پشت پنجره به بیرون نگاه می‌کرد. پدرش قول داده بود که اگر دختر خوبی باشد تابستان امسال او را به شمال ببرد...