یادداشت های تو

ضمیمهسایز
D-41 -17.pdf491.31 کیلو بایت

 مهدیه باقری

 به سختی قدم برمی‌داشت، مسیری طولانی را آمده بود، کنار کوچه ایستاد، نگاهی به تابلو انداخت؛ خیابان ولی عصر. دیگر توان راه رفتن نداشت. شب آمده بود، و ستاره ها بر دامن مخملی آسمان چشمک می‌زدند...