آنگاه که دیگر وقت سکوت نبود

ضمیمهسایز
didar _ 87 - 07.pdf606.9 کیلو بایت

 نفس در سینه همه‌شان حبس شد. باورشان نمی‌شد. دیگر داشت این جور صحنه ها از ذهنشان پاک می‌شد. آخر خیلی وقت بود که علی را با شمشیر عریان ندیده بودند. انگار که بدر است یا احد، حنین است یا خیبر!...