فتوا

ضمیمهسایز
didar _ 85 - 07.pdf254.94 کیلو بایت

زینب جعفری

 ابراهیم محکم به در می کوبید. خدمتکار خانه وحشت زده گفت:‌ چه خبر است مگر سربازان حکومتی قصد جانت کرده‌اند! ابراهیم هراسان فریاد زد: در راه باز کن؛ عجله دارم، وقت تنگ است! و همچنان در می‌زد. پیرمرد...