یه روز ميیاد خواستگاریم!
ضمیمه | سایز |
---|---|
didar 73 -26.pdf | 242.29 کیلو بایت |
زهرا حاجیپور
پیشانیام را به شیشه پنجره چوبی چسباندم و به حیاط خیره شدم. مادرم با وسواس تمام، موزائیکهای حیاط را میشست. خانه از تمیزی میدرخشید. از صبح تا نزدیک غروب، مادرم یک لحظه هم استراحت نکرده بود...