عطر پرتقال و نارنج

ضمیمهسایز
didar _ 21 -19.pdf614.15 کیلو بایت

 ف. حجتی

 به بهانه بازگشت دوستان از سفر

 چادرم بوی مدینه می‌داد!

 یکی یکی سنگ‌های کف حیاط را از زیرپاهایم عبور می‌دادم مثلاً داشتم قدم می‌زدم اما آن قدر هیجان‌زده بودم که ناخودآگاه سرعتم زیاد می‌شد و سنگ‌ها یکی پی از دیگری با سرعت از زیر پایم عبور می‌کردند و چاشنی این حرکت سریع هم مورچه‌هایی بود که برای نجات جان خود از...