حضرت ابراهیم

ضمیمهسایز
didar _ 30 -19.pdf218.83 کیلو بایت

 مجید یگانه

 درب کوچه را باز کرد. فانوس را بالا آورد تا کوچه را بهتر ببیند.

 درست یک شبانه روز می‌شد که لب به غذا نزده بود. گرسنگی به او فشار می‌آورد. به کوچه نگاهی انداخت هیچ کس در کوچه نبود...