چادر مادر بزرگ
ضمیمه | سایز |
---|---|
didar _ 31,32 -33.pdf | 566.98 کیلو بایت |
مریم قاسمی
مادر دستم را گرفت و از اتاق بیرون آورد. سعی کردم چشمهایم را باز کنم تا ببینم چه خبر است. خندید؛ بد جنس چشمها تو وانکن! نمیدانم از کجا فهمید. ادامه داد: خانم، خانمها حالا میتونی چشمها تو واکنی!...