گشتم، نبود. نگرد، نیست

ضمیمهسایز
D-148-20.pdf272.95 کیلو بایت

 رقیه ندیری

 دستم را گرفت و اشاره کرد از مغازه بیرون برویم. فهمیدم می‌خواهد نه بیاورد.

 گفتم: کاچی به از هیچی. گفت:‌یعنی می‌خواهی همین را بخری؟ گفتم: پس چکار کنم؟ چند تا پاساژ و مغازه دیگر را بگردم؟ تازه از کجا معلوم خوب‌تر از این گیرم بیایید؟...