پيامک‌هاي انتظار

پيامک‌هاي انتظار

خديجه سادات حسيني

* نگاه غم‌آلود صحن جمکران با انتظار و غربت گنبد تلاقي کرد و باران بي‌قراري سرازير شد!

* فصل سرد جدايي و سکوت چترها را باران اميد، گرما مي‌بخشد!

* در عشق بازي اشک و تبسّم است که ارمغان وصل شکوه‌آفرين مي‌شود!

* گرچه شبي در انتظار بگذرد، اما رؤياي وصالش تا سپيده‌ي ظهور ارزاني دل است.

* فرشتگان خريدار اشک‌هاي چشم براه و وارثان دلتنگي‌هايند!