رازِ «راز» (2)

رازِ «راز» (2)

در شماره گذشته در خصوص تفکري که در سال‌هاي اخير در قالب‌هاي گوناگون ترويج مي‌شود و رمز و راز اصلي خوشبختي و بدبختي انسان‌ها معرفي مي‌شود سخن گفتيم و اشاره کرديم که يکي از موفق‌ترين کارهاي ارائه شده در اين عرصه، مستند راز (secret) بوده که در سال‌هاي اخير فيلم‌ها و کتاب‌هاي آن در سطح جهاني توزيع و تکثير شد و افراد زيادي از سراسر جهان نسبت به اين مجموعه واکنش مثبت نشان داده و تلاش کرده اند زندگي و تفکرات خود را بر اساس آموزه‌هاي آن تطبيق دهند.

در اين ميان براي افرادي که داراي جهان‌بيني ديني و مباني معرفتي کاملي هستند همواره اين سؤال مطرح است که آيا اين ديدگاه‌ها و مطالب ارائه شده با مباني فکري و عقيدتي‌شان هماهنگ است يا به نوعي با منظومه معرفتي‌شان همخواني نداشته و با آن در چالش است.

البته ساختار هنري اين مجموعه و شکل متنوع و جذاب بيان اين تفکر به همراه تعابير جديد و جذاب آن، قدرت تحليل و بررسي دقيق اين همخواني يا ناهمخواني را از بسياري از افراد سلب مي‌کند و بسياري از افراد در خصوص اين مجموعه نمي‌توانند به يک جمع‌بندي کامل و درست برسند.

به همين دليل ما تلاش کرديم با نگاهي جامع و دقيق به اين مستند پرداخته و رابطه اين تفکر را با مباني معرفتي اسلام مورد بررسي قرار دهيم.

اگر به خاطر داشته باشيد در شماره قبل به برخي نکات مثبت و قابل توجه مطرح شده در اين مستند اشاره کرديم و از منظر ديني اين موارد را مورد تحليل و بررسي قرارداديم. اما در اين شماره به بحث ريشه‌اي و محوري مستند راز؛ يعني «قانون جاذبه» مي‌پردازيم:

 

راز بزرگ يا توهم بزرگ؟

همان‌طور که در شماره قبل هم اشاره کرديم قانون جاذبه بر اين اساس استوار است که در ساختار عالم همه کائنات خود را با ذهن و فکر ما منطبق مي‌سازند. يعني همه عوامل شناخته شده يا ناشناخته عالم خود را بر اساس انديشه ما همراه مي‌نمايند و به گونه‌اي رفتار مي‌کنند که ما در ذهن خود آن را مي‌طلبيم.

در نتيجه اگر انسان حقيقتاً چيزي را بخواهد، يقيناً به آن خواهد رسيد، به عبارت ديگر ذهن انسان هر آنچه در او مي‌گذرد را به سمت خود جذب مي‌کند، اگر انسان همواره به خوبي و سلامتي و ثروت و خوشبختي فکر کند، همين‌ها را خواهد يافت و اگر همواره به بيماري و فقر و مشکلات بينديشد، کائنات هم همين امور را در مسير زندگي او قرار خواهد داد.

مهم‌ترين سؤال در برابر اين ايده آن است که ببينيم اصولاً آيا چنين قانوني در عالم وجود دارد و اين ادعا که هر آنچه به آن مي‌انديشيم، در عالم خارج تحقق يافته، در برابر ما قرار مي‌گيرد قابل قبول است؟

اگر به تفکرات عاميانه و عرفي خودمان بنگريم، مي‌بينيم نشانه‌هايي از اين باور به روشني وجود دارد.

در ضرب‌المثل‌هاي متعددي به اين رابطه اشاره شده به‌طور مثال: «هرچه سنگه زير پاي لنگه» «مار از پونه بدش مياد، جلوي خونه‌اش سبز مي‌شه» «خواستن توانستن است و...»

اما آيا آموزه‌هاي اصيل ديني ما هم اين باور را تأييد مي‌کند؟

شايد در مفاهيم ديني نشانه‌هايي از توجه به اين مسأله ديده شود اما به نظر مي‌رسد جدي‌ترين اشارات در اين خصوص در مورد بحث «تفأل و تطيّر» است.

مي‌دانيد که از ديرباز در جوامع بشريفال نيک و بد زدن وجود داشته، خصوصاً در صدر اسلام و در جامعه عربي فال نيک يا «تفأل» و فال بد يا «تطيّر» از اعتقادات رايج مردم بود.

اسلام با تطيّر و فال بد مقابله کرد و از توجه به آن منع فرمود، اما اين برخورد را با فال نيک زدن نداشت بلکه به آن سفارش هم مي‌نمود. در برخي از روايات نقل شده که «فال نيک بزنيد تا به آن برسيد».1

نقل شده كه رسول خدا کثيرالتفأل بود. يعني زياد امور را به فال نيک مي‌گرفت. در مواردي گفته شده رسول خدا به ديدن صحنه‌هايي به ظاهر ناگوار و ناراحت کننده نتايجي مثبت و خوب را آزرو کرده، آن را به فال نيک مي‌گرفت که اتفاقاً همان حادثه محقق مي‌شد. مثلاً نقل شده خسرو پرويز در پاسخ نامه رسول خداˆ از روي استهزاء و بي‌احترامي قدري خاک براي حضرت فرستاد. حضرت با ديدن اين خاک فال نيک زده و فرمودند: «به زودي مسلمانان خاک ايران را فتح مي‌کنند».2

اثربخشي فال بد نيز در روايات انکار نشده که اتفاقاً اين نکته با تجربه افرادي که معتقد به اين امور مانند نحوست عدد 13 يا لزوم صبر و تامل هنگام عطسه زدن و... هستند، مطابقت دارد. در حديثي از امام صادق(ره) نقل شده:

«تأثير فال بد به خودت بستگي دارد. اگر آن را آسان بگيري آسان مي‌شود، اگر سخت بگيري سخت مي‌شود. اگر به آن اهميت ندهي بي‌اثر مي‌شود».3

اين روايات به خوبي نشان مي‌دهد اثربخشي اين نوع عقايد و تفکرات بيش‌تر در حوزه تلقينات روحي و رواني و به علاوه سوء ظن و حسن ظن پيدا کردن نسبت به خداوند و خود و آنچه با آن مواجه هستيم مي‌باشد. اين رابطه متقابل مي‌تواند يکي از سنت‌هاي عالم هستي محسوب گردد. اما چنان که واضح است محدوده اثربخشي اين امور بسيار محدود است و نمي‌تواند در همه شئون زندگي سرايت داشته باشد.

 

ادعايي بي دليل

مشکل اصلي اين تئوري اثبات ناپذيري آن است.

يعني مدعيان وجود چنين قانون اثربخشي در عالم مي‌گويند چنين چيزي هست ولياز حقيقت و چگونگي آن بي‌اطلاعيم و بايد هر کس تجربه‌اي شخصي از آن به دست بياورد.

از طرفي هر کس در اين تجربه به نتيجه نرسد گفته مي‌شود: تو درست فکر نکردي و افکارت را روي خوبي‌ها و آزروهايت متمرکز نساختي يا واقعاً طالب نشدي و... در نتيجه ارزش اين نظريه به عنوان يک قانون علمي و کاربردي زير سؤال مي‌رود.

جالب آن که در مستند راز هم ابتدا اين تأثير در قالب اثرات فيزيکي امواج ذهن ومرتبط با مباني فيزيک و مانند آن مطرح مي‌شود و سپس شکلي ماورايي به خود مي‌گيرد و نوعي پاسخ‌گويي مرموز کائنات به خواسته درون انسان قلمداد مي‌گردد. همچون پاسخ‌گويي غول چراغ جادو به علاءالدين؟! و در ادامه آن‌قدر با شواهد و قرائن و جذابيت‌هاي تصويري بر واقعيت داشتن آن تأکيد مي‌شود که انسان کاملاً به حقيقي بودن اين ايده ايمان مي‌آورد، بدون آن‌که دليل قانع‌کننده‌اي را در برابر اين ادعا شنيده باشد.

البته چنان که در فيلم اشاره شد، تأثير افکار و تلقينات دروني در رسيدن به نتايج غير منتظره همچون اثربخشي قرص‌هاي شِکَر (که به عنوان دارويي مؤثر به بيماران از همه جا بي‌خبر داده شد) قابل انکار نيست. اين حالات از ويژگي‌هاي روح انسان و قدرت‌هاي شگفت‌انگيز اين مخلوق خداوند است؛ اما ادعاي هماهنگ شدن کائنات با هر آنچه ما مي‌انديشيم، ادعاي قابل اثباتي نيست.

 

داوري انصاف!

اگر بخواهيم خوش‌بينانه هم به اين مسأله نگاه بيندازيم ولي در عين حال انصاف را از دست ندهيم، لااقل بايد پذيرفت اين قانون يا اين «راز» در محدوده معيني قابليت اثربخشي دارد نه به شکل گسترده و مطلق.

به‌عنوان مثال يقيناً نمي‌توانيم آرزو کنيم که به جواني برگرديم يا جلوي پيري را بگيريم يا جلوي مرگ خود و عزيزان‌مان را؛ و يا بخواهيم ماشين ما بدون سوخت حرکت کند!؛

پس بايد پذيرفت طرفداران اين تئوري بسيار ايده‌آليستي به اين جريان مي‌نگرند و از حقيقت فاصله دارند.

از طرف ديگر بي معناست اگر تصور کنيم همه مشکلات و نکبت‌ها و بدبختي‌هاي عالم ناشي از بدانديشي و منفي‌بافي افراد بوده و اگر اين افراد مثبت مي‌انديشيدند دچار اين مشکل نمي‌شدند.

فرض کنيد در زلزله اخير هائيتي که بيش از 200000 نفر جان خود را از دست دادند، ادعاي اين‌که اين حادثه نتيجه بدانديشي و منفي‌بافي همه اين مردم بوده و اگر هيچ‌گاه به زلزله و مرگ فکر نمي‌کردند چنين بلايي سرشان نمي‌آمد! ادعايي بي نهايت مضحک و ساده‌لوحانه است.

همين‌طور بر عکس اين امر هم صادق است؛ سالانه صدها هزار نفر در قرعه‌کشي بانک‌ها و مراکزي مانند آن برنده مي‌شوند و ثروت‌هاي کلاني به دست‌شان مي‌رسد در حالي که اصلاً يادشان نبوده در کدام بانک حساب داشتند و در کدام مسابقه شرکت کرده بودند. به نظر شما کدام فکر مؤثر و پر جاذبه‌اي اين جايزه را به سمت آنها کشانده است؟!

واقعيت آن است که اصولاً تجربه عادي هر يک از ما هم با اين ادعا مطابقت نمي‌کند. آيا براي شما پيش نيامده بدون هيچ دغدغه ذهني و احساس ناخوشايند، حادثه بدي که اصلاً به ذهن‌تان هم خطور نمي‌کرده برايتان پيش بيايد؟ مثلاً در آغاز سال نو و در هنگام مسافرت نوروزي ناگهان دچار سانحه‌اي که اصلاً فکرش را نمي‌کرديد بشويد‌؟

آيا تا کنون با افرادي که بسيار اهل دقت و مراعات و پرهيز از حوادث ناگوار هستند و همواره دغدغه رعايت مقررات و پرهيز از رفتارهاي پرخطر را دارند برخورد نکرده‌ايد‌؟ مثلاً افرادي که همواره مواظب مبتلا نشدن به بيماري‌ها بوده‌، در تغذيه و بهداشت فردي خود دقت بيش‌تري را به خرج مي‌دهند و از عوامل ابتلا به بيماري‌هاي گوناگون پرهيز مي‌کنند، بيش‌تر مبتلا به بيماري هستند.

به نظر ما اين ادعاها لااقل در حد بالايي قابل قبول نيست.

 

نکته بسيار مهم

به علاوه در اعتقاد ديني ما همه عالم بر اساس اراده و قدرت يک موجود برتر در حرکت و تکاپو است و اگر او نخواهد حتى بالاترين افکار و اراده‌ها و عزم‌ها اثربخشي نخواهد بود.

اين همان حقيقتي است که امام علي(ره) به آن اشاره کرده‌‌اند: «خدا را در از هم گسستن عزم‌هاي جدي و استوار شناختم»4

يعني بسيار پيش مي‌آيد که مرد عزم و عمل ـ علي(ره) ـ عزم و قصد کاري را مي‌کند اما خدا جلوي تحقق آن را مي‌گيرد و اين يعني اينکه ارادة خدا فوق همه اراده‌ها است.

بالاترين مرتبه طلب و خواستن و تمسک به قانون «راز» براي بسياري از ما در مقام دعا پيش آمده که شب و روز به خواسته خود و آنچه مي‌طلبيم انديشيده و آن را خواسته‌ايم. ولي خداوند تحقق آن را به صلاح ما نديده و دعاي ما در ظاهر مستجاب نشده است. اين يعني قضاي الهي که در روايت به آن تصريح شده كه:

«حکمت او را هيچ وسيله و واسطه‌اي بر نمي‌گرداند»5 يعني اگر حکمت خداوند و قضاي او به تحقق امري تعلق بپذيرد، هيچ راهکار و ابزاري مانع آن نخواهد بود.

نبايد فراموش کرد در انسان، اصل با عقل و تفکر عقلاني است و هدايت اعمال و رفتار انسان بايد با قوه عقل صورت بپذيرد. ما مفاهيم بلندي مانند «توکل بر خدا» را به‌عنوان يک اصل زير بنايي مطرح مي‌کنيم ولي در دستورات ديني به ما گفته شده احتياط و به کار بستن عقل به همراه توکل ضروري است.

حتماً حکايت آن مرد عرب را شنيده‌ايد که با فکري مثبت و با توکل کامل بر خدا و بدون دغدغه مرکب خود را رها کرد تا به جايي برود. وقتي رسول خدا از او پرسيد: چرا اين حيوان را نمي‌بندي، گفت : «به خدا توکل کردم» حضرت فرمود: «مرکبت را ببند و توکل کن»6

در حالي که در فيلم راز دغدغه داشتن نسبت به سرقت شدن وسيله نقليه يا ساير مشکلات به نوعي مذمت شده، که خلاف عقل و حتي مشاهدات تجربي است.

 

انحراف خطرناک

يکي از نکات دقيق و البته خطرناک ترويج شده در اين فيلم حقيقتي است که برخي از صاحب نظران با استناد به همين نکته اين فيلم را تلاشي استعماري و هدفمند براي مشغول کردن توده‌هاي مردم در جوامع مختلف با افکار خود و درگير نشدن آنها با ظلم‌ها و جنايت‌هاي کشورهاي ظالم و استعماري خوانده‌اند.

در واقع بر اين اساس مي‌توان گفت حتي اگر قانون جاذبه را به عنوان يک حقيقت بپذيريم ـ که واقعاً نمي‌توان آن را با اين شواهد و مستندات پذيرفت ـ باز به خاطر همين نکته مهم تبعيت و پيروي مطلق از آن در بسياري از موارد قابل قبول نبوده و مخالف تعاليم انبيا است.

حقيقت آن است که در اين فيلم تأکيد مي‌شود که اگر مي‌خواهيد با جنگ مقابله کنيد تظاهرات ضد جنگ راه نيندازيد (!)

بلکه به فکر صلح باشيد و براي صلح تلاش کنيد. با قاچاق مواد مخدر و خشونت و مانند آن برخورد نکنيد، بلکه به سلامتي و عدالت و خوبي بينديشيد و...

اين در حالي است که مبارزه و جهاد براي رسيدن به حق و برطرف نمودن ظلم، حقيقت ثابت همه اديان الهي است و بدون آن رسيدن به سعادت حتي در دنيا محقق نمي‌شود.

به نظر شما اگر مردم آفريقاي جنوبي به جاي مبارزه عليه آپارتايد فقط به فکر رهايي بوده و تنها از درون قلب آن را طلب مي‌کردند، اين امر محقق مي‌شد؟ يا ملت ايران که سال‌ها خواهان برطرف شدن استبداد و سلطه عليه خود بود، اگر به جاي قيام و رسوا کردن سران فاسد نظام پهلوي، به مقابله و مبارزه عملي با آنها نمي‌پرداخت، به رهايي و پيروزي مي‌رسيد؟

يقيناً اين ادعا بسيار دور از واقعيت است؛ در حالي که قانون جاذبه صراحتاً پرداختن به اين امور را نادرست دانسته و مي‌خواهد همه چيز را با فکرهاي خوب و خوش حل کند.

آيا اين طرز فکر نوعي تخدير و بي‌تفاوتي نسبت به فجايع بي‌شمار عالم را به همراه ندارد؟

آيا با اين منطق و با تعطيل کردن تظاهرات عليه جنگ و ظلم و بي‌عدالتي و فکر کردن به صلح و آرامش، بدي‌هاي عالم به فراموشي سپرده مي‌شود؟ واقعاً اين تفکرات ساده‌لوحانه نيست؟!

به نظر مي‌رسد لااقل در نگاهي خوش‌بينانه بايد گفت: در اين فيلم در مورد اين «راز» اغراق زيادي صورت گرفته و امري فرعي و البته قابل توجه به‌عنوان يک اصل ريشه‌اي و مبنايي معرفي شده تا همه چيز بر اساس و پايه آن بنا گردد که اين امر با بسياري از حقايق عقلي و وجداني همخواني ندارد.

 

نکته پاياني

نکته آخري که به آن اشاره مي‌کنيم و جنبه مبنايي در معرفت اسلامي در برابر نگاه معرفتي غربي دارد اين است که:

در تفکر اسلامي دنيا همواره به عنوان محيط زندگي موقت ومحل آزمون براي تعيين جايگاه و کيفيتزندگي حقيقي انسان در آخرت معرفي شده و ارزش‌هاي آن مانند ثروت، شهرت، جايگاه اجتماعي و... تنها در صورتي در نگاه ديني هم ارزش شمرده مي‌شوند که در روند رسيدن به سعادت اخروي به کار آمده و ما را از آن حقيقت پيش‌رو باز ندارند.

تفکر مدام و مطالبه با تمام وجود در مورد اين امور چنان که در اين مستند همواره بر آنها تأکيد شده، اگر به همين قصد يعني صرف به دست آوردن ثروت هنگفت ومنزل رويايي و اتومبيل گران‌قيمت و لذت بردن از آن باشد، جز دوري از حقايق عالم و غفلت از زندگي جاودانه‌اي که در انتظار ماست و خسارت بيش از حد تصور براي ما نتيجه‌اي نخواهد داشت.

در نتيجه اگر قانون جاذبه را با همين وسعت مورد ادعا هم بپذيريم، مي‌توان دريافت راز دستورات متعدد اسلام بر توجه و يادآوري مرگ و جهان آخرت و غافل نشدن از آن و فرو نرفتن در لذائذ زودگذر دنيا و توجه به مشکلات و دردهاي ديگران و مبارزه با بسياري از لذت‌هاي نفساني و... چيست.

 

 

پي‌نوشت‌ها:

1. ترجمه تفسير الميزان، جلد 19، صفحه 126.

2. همان.

3.همان، ص 127.

4. بحارالانوار، ج 3، ص 42.

5. صحيفه سجاديه، دعاي سيزدهم.

6. وسايل الشيعه، ج 17، ص 34.