روي ميز تحريريه
روي ميز تحريريه
1. چرا اينجوري نگاهمان ميکنيد؟!
حتماً انتظار داشتيد به موضوع امتحانات نپردازيم؟!
شرمنده... فصل امتحانات است و حتي صف شير (!) هم تحت تأثير امتحانات است. ديگه ما که جاي خود داريم.
2. وببازها در جريان باشند
چند وقتي هست که وبلاگ داريم. و چند وقتي بود که بود و نبود وبلاگمان فرقي نداشت (ببينيد خودمان داريم اعتراف ميکنيم!)
يعني اينکه وبلاگمان بود، اما نبود! منظورمان اين است که هم بود و هم پيدايش نبود.
اي بابا... بالاخره هر چه که بود و نبود (!) بالاخره چند وقتيست که بروز ميشود و از اين جور چيزها ديگه! لينک بدهيد تا لينکتان کنيم.
اين را هم اضافه کنيم که ما اين قابليت را داريم که از يک قرقرة خالي نخ خياطي، در حد چرخ هواپيما خبر در بياوريم و اين حرفمان در مورد وبلاگ هم صدق ميکند.
يعني يکهو ديديد يک کارهايي با وبلاگ مجله کرديم که صدايش مثل بمب همه جا پيچيد.
اصولاً ما متخصص گنده کردن مسائليم!
3. نظرسنجي در راه است
نظرسنجي پيامکي شماره قبل را که به خاطر داريد؟! (اگر به خاطر نداريد به اين معني است که صفحه روي ميز تحريريه شماره قبل را نخواندهايد)
نتايج نظرسنجي مذکور همراه با شماره بعدي ديدار آشنا، منتشر خواهد شد و همان موقعهاست که يک نظرسنجي کلي راه بياندازيم.
4. باز هم مبارکه!
نه که بد عادتتان کرديم و از نان شب برايتان واجبتر شده که هر شماره، صفحه جديدي در مجله رؤيت کنيد، اين شماره هم يک صفحه جديد برايتان [رو] کرديم: «تنلگر آشنا»
5. ويژهنامه بعدي
با اجازهتان موضوع ويژهنامه بعدي را عمراً اگر [لو] بدهيم... جسارتاً تو کف بمانيد!
ولي مطمئن باشيد از آن [بترکان]هاست!
6. صفحات ثابت
از اين شماره اگر اتفاق خاصي رخ ندهد و در تهران زلزله نيايد و يا توپولوف ديگري در لهستان سقوط نکند و يا [تورنادو] عطسه نکند (تورنادو همان اسب جناب زورو بودند!) و خيلي اتفاقات غير مترقبه ديگري رخ ندهد، به طور ثابت 48 صفحه هستيم.
حالا اگر هيچ اتفاقي نيفتاد و ما 48 صفحه مانديم، از شماره بعد، جاي تمام صفحات ثابت خواهد شد و مثلاً هر شماره شما ميدانيد که بايد صفحة عکاسخانه را در صفحة شماره (...) ببينيد و مسافر سبز را هم در صفحة (...) پس باز هم اندکي صبر، تا فرجي شود!
اگر هم ميبينيد يکي دو شماره، جاي صفحات تغيير ميکرد، علتش اين بود که مدام بين 40 و 48 صفحه معلق بوديم و تکليفمان با خودمان معلوم نبود!