شکافنده علوم
شکافنده علوم
زينب جعفري
چهرهاي گندمگون و قامتي ميانه داشت؛ چهارشانه بود و با موهايي مجعد مايل به قهواي و صدايي زيبا که ميگويند شبيه رسول خدا بوده است.
فرزند امام سجّاد(ع) ؛ امام محمّدباقر(ع) است که در دهم رجب سال 57 هجري قمري در مدينه بهدنيا آمد. مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبي(ع) بود و اينگونه امامت در نسل امام حسن(ع) و امام حسين(ع) پيوند خورد.1
هر چند امام عائله زياد و زندگي سادهاي داشت، ولي بين مردم به بخشندگي و کرامت مشهور بود. در بخششهايش شأن و مرتبه افراد را در نظر ميگرفت و به اندازهاي کمک ميکرد که نه موجب اسراف و زيادهروي شود و نه سبب تحقير و پايين آمدن موقعيت آنها.2
اموال خويش را سه قسمت مينمود؛ يک سهم براي هزينههاي منزل، سهمي هم براي همسايگان و آخرين سهم هم به نيازمندان و مستمندان اختصاص داشت.
در روزهاي جمعه که صدقه پاداش بيشتري دارد، صدقه ميداد و ديگران را نيز به اين کار تشويق ميکرد.
حيانبنعلي ميگويد: من تنگدست شدم. هيچ کس به منکمک نکرد. پيش امام رفتم و از آنها گله کردم. آن حضرت فرمود: کسي که در هنگام گشاده دستي همراه و در تهيدستي تو را رها کند، برادرت نيست. آنگاه هفتصد دينار به من داد و فرمود: اگر باز هم نيازمند شدي، بيا.3
هميشه محاسن و ناخنهايش را حنا ميکرد و لباسهاي تميز ميپوشيد. آن حضرت پيرايشگري مخصوص خود داشت که موهاي سر و صورت ايشان را اصلاح ميکرد. به مسواک زدن اهميت ميداد و ميفرمود: «اگر مردم ميدانستند که مسواک زدن چه فوايد مهم و فراواني دارد، حتي در بستر خواب آن را از خود جدا نميکردند.» هميشه در ميان مردم با لباسهايي تميز و مرتب حاضر ميشد؛ بهگونهاي که در ميانسالي نيز نزديکان در موردش ميگفتند: «ظاهرش بيشتر شبيه جوانان است».4
خوش خلقي و برخورد نيکو با برادران ديني يکي از ارزشهاي مهم اخلاقي است. امام محمدباقر(ع) ميفرمايد: «لبخند مرد به روي برادر مؤمنش بسيار پسنديده است و ستردن غبار (غم) از روي او حسنه است و خدا به چيزي برتر از شاد کردن دل مؤمن پرستش نشده است.»
بدين جهت اطرافيانش را به شوخيهاي پسنديده و در حد اعتدال که موجب نشاط و خوشحالي ديگران ميشود؛ تشويق ميکردند و ميفرمودند: «خداوند کسي را که در ميان جمع شوخي (ستوده و پسنديده) ميکند دوست دارد؛ در صورتي که شوخي او با سخنان ناروا و ناپسند آميخته نباشد.»5
در روزگار عبدالملک مروان سکههاي رايج در سرزمينهاي اسلامي، در روم ضرب ميشد و علامت حکومت مسيحي روم روي آن حک ميشد.
هنگاميکه عبدالملک از مضمون آن آگاه شد، با خود گفت: ما خليفه قدرتمند سرزمينهاي پهناور اسلامي هستيم، چطور حاکم روم به خود اجازه داده که چنين جسارت بکند و نقوش سکهها را عوض کرد.
وقتي حاکم روم با خبر شد او را تهديد کرد که اگر دست از اين کار بر ندارد سکههايي ضرب ميکند که روي آن دشنام بر پيامبر نقاشي شوند تا هنگاميکه چشم او و ديگر مسلمانان به آن ميافتد احساس حقارت و پشيماني بکنند. (در آن زمان صنعت ضرب سکه در جهان اسلام بوجود نيامده بود.) وقتيکه عبدالملک مشکل را با امام در ميان گذاشت؛ ايشان فرمودند: «هم اکنون فرمان بده تا صنعتگران بيايند و همين جا سکههايي از درهم و دينار ضرب کنند. نقش يک طرف سکهها توحيد و سمت ديگر آن «محمد رسول الله» را قرار بده و در دايره دور درهم و دينار، نام شهر و سالي را که درآن سکه ضرب شده است، بنويسيد...» بدين ترتيب سکههاي اسلامي توليد و در سراسر حکومت اسلامي مورد استفاده قرار گرفت.6
کار وسيلهاي براي تأمين معاش و حفظ آبروي مؤمن است و امام محمدباقر در اين مورد ميفرمايند: «کسي که براي آسايش خانواده تلاش ميکند مانند جهاد در راه خداست.» محمدبنمنکدر ميگويد: در يک روز گرم تابستان ديدم که عرقريزان زمين را بيل ميزد. به او گفتم: خدا تو را اصلاح کند آيا مرد بزرگي چون شما شايسته است اين چنين در طلب دنيا باشد. اگر در چنين حالتي مرگ فرا رسد، چه خواهي کرد؟!
او فرمود: «اگر در اين حالت مرگم فرا رسد، مشغول عبادتي از عبادتهاي خدا هستم چون بدين وسيله خودم را از تو و ديگران بينياز ميکنم؟! محمدبنمنکدر ميگويد: راست ميگويي؛ خدا تو را رحمت کند؛ ميخواستم تو را پند داده؛ نصيحت کنم؛ اما تو مرا موعظه کردي!»7
منابع:
1و2و4و5. آفاق انديشه، ابوالفضل هاديمنش، ص 18، 22، 25، 31.
3و6. امام محمد باقر(ع) الگوي زندگي؛ حبيب الله احمدي، ص 17، 107.
7. شکافنده علوم حضرت امام محمد باقر(ع)؛ گروه مؤلفان، ترجمه کاظم حاتمي طبرسي، ص 103.