مغزهاي سيب زميني
مغزهاي سيب زميني
رضا باقريشرف
يا همان؛ سيبزميني خودتي!
دستم را ميگذارم زير چانهام...
روي صندلي جابهجا ميشوم...
شقيقهام دارد دردش ميگيرد...
نه خير. فايده ندارد. همهاش پريده!
Sin a + tan b ... اين که براي رياضي بود. بگذار فکر کنم؛ پيوندهاي کووالانس؟! اين هم که شيمي بود!
فکر کنم «اينرسي» جواب صحيح باشد؟!
اي بابا. اين مراقب جلسه هم که گير داده به همين قسمت که من نشستهام.
جواب بغل دستيام «دوران پالئوزوئيکه» اما انگار اين بنده خدا هم مغزش سيبزميني شده!
بچههايي که تمام سال درسشان را خواندهاند، مغز و جمجمهشان طبيعيست. اما نميدانم چرا کلّة من و چند نفر ديگه، عين سيبزميني ديده ميشه؟!
کلّة نفر جلوئيم رو به شکل يک سيبزميني بزرگ ميبينم. نفر سمت راستي، کلّهاش عين کلّة آدميزاد ديده ميشه و مثل ماشين تايپ داره جوابهارو توي برگه امتحاني مينويسه. نفر سمت چپي کلّهاش مثل سيبزمينياي ديده ميشه که از يه گوشهاش، يه سيبزميني ديگه هم جوانه زده!
*
فکر کنم جواب صحيح «مرکز ثقل» باشد؟! نه. اين هم که براي فيزيک بود...