چشمبندي
چشمبندي
محمديحيي روحاني
در شماره قبل در مورد يکي از موضوعات اعتقادي که در عين سادگي براي خيلي از افراد سوالات و ابهامات زيادي را به همراه دارد يعني انجام کارهاي خارق العاده و غير طبيعي برخي جادوگران و شعبدهبازان جديد و مشهور صحبت کرديم و تا حدودي از کم و کيف آن مطلع شديم و نيز تفاوت اين کارها را با کراماتي که به بزرگان دين و اولياء خدا نسبت داده مي شود مطرح کرديم.
اما در اين شماره به سوال مهمتري در اين رابطه ميپردازيم که شايد با ديدن کارهاي افرادي همچون ديويد کاپرفيلد و کريس آنجل و مانند آنها به ذهن شما هم خطور کرده باشد و آن اينکه «تفاوت اين کارها با معجزات انبياء چيست؟»
اين سؤال شايد در ابتدا غير منطقي و نامربوط به نظر برسد اما با دقت و تأمل، عمق و اهميت آن روشن ميشود، زيرا ما بهخاطر تقدّس و احترامي که براي انبياء قائليم، رفتارهاي اين بزرگواران را از منشأ الهي ميدانيم و کارهاي خارقالعاده آنها را حمل بر عنايات خدا ميکنيم، اما در نگاه يک انسان عادي که هنوز به انبياء ايمان نياورده اين مساله قدري متفاوت است و شکل ديگري به خود ميگيرد.
فرض کنيد شما ميخواهيد با ديدن معجزه يک مدعي نبوت به درستي ادعاي او ايمان بياوريد، يا از نقلهاي قطعي و تاريخي يقين ميکنيد که فردي به نام عيسيبنمريم در دو قرن پيش ميزيسته که در کنار ادعاي نبوت خود کارهاي خارقالعادهاي را هم انجام داده که در نتيجه بسياري از مردم زمان خودش يقين پيدا کردند که او در ادعايش راستگو است.
اما از کجا ميتوان فهميد که اين مردم اشتباه نکردند؟
حتماً ميگوييد که انبياء کارهايي را انجام دادهاند که هيچکس قادر به انجام آن نبود، در نتيجه روشن ميشود که آنها با قدرت الهي چنين کارهايي را انجام دادهاند؛ اما اين آغاز مشکل ماست.
در حقيقت تا زماني که کسي کاري از اين قبيل انجام نداده باشد همه چيز به خير و خوشي ميگذرد اما به طور اتفاقي فيلم راه رفتن يک جوان آمريکايي بر روي آب يا پرواز کردنش در هوا را مشاهده ميکنيد و از انبوه تماشاگران و جمعيت حاضر ترديد نميکنيد که اين داستان واقعي است و اين يارو حقيقتاً اين کارها را انجام داده.
حال تکليف چيست؟ تفاوت اين کارها با معجزات انبياء چيست؟
ممکن است برخي در جواب بگويند اين کارها معجزه نيست چون در تعريف معجزه گفته شده: «کاري است خارقالعاده که به همراه ادعاي نبوت انجام بپذيرد» و اين افراد که ادعاي نبوت ندارند.
اما مسأله به اين سادگيها هم نيست زيرا هر چند نبوت اين افراد ثابت نشود اما نبوت انبياء گذشته زير سؤال ميرود. در واقع با انجام اين کارها اين ترديد به وجود ميآيد که نکند مردم دو هزار سال پيش گول خوردند و واقعاً کسي که در آن زمان ادعاي نبوت ميکرد، پيامبر نبوده و کاري را که امروز «کريس آنجل» آمريکايي ياد گرفته، او دو هزار سال پيش ياد گرفته بوده و با همان شگرد روي آب راه رفته و مردم را فريب داده. و الّا اگر اين کار معجزه بود نبايد کس ديگري توان انجام آن را ميداشت.
اصلاً در يک کلام اگر گفته مي شود که معجزه کاري است که ديگران از انجام مانند آن عاجز باشند، پس چرا اين جادوگران امروزي کارهايي نظير معجزات انبياء را به راحتي انجام ميدهند؟
*
در پاسخ به اين سؤال ابتدا بايد به اين شاه کليد مسلماني توجه داشته باشيم که ما بر خلاف همه اديان آسماني ديگر معجزهاي زنده و دائمي داريم که از طريق آن به نبوت پيامبرمان ايمان آورديم که همان کتاب آسماني قرآن باشد.
در حقيقت ما نبوت انبياء گذشته را با تمسّک به نقل تاريخي و از راه ادعاي انجام معجزات آنها نپذيرفتيم، بلکه از آنجا که قرآن را معجزه الهي و کلام قطعي خداوند ميدانيم و نام اين افراد به عنوان پيامبران الهي در قرآن ذکر شده، به پيامبري آنها ايمان داريم و در نتيجه در اين زمينه مشکل ما بسيار کمتر است.
اما واقعاً انجام اين کارها معجزات انبياء را خدشهدار ميکند؟
براي روشن شدن اين مسأله لازم است ببينيم اصلاً معجزه چيست و چه کارکردي دارد:
در ابتدا بايد معلوم باشد که معجزه امري است ممکن، نه محال وگرنه انجام آن حتي به دست انبياء خلاف عقل و بي معنا است.
به همين خاطر است که از آن به امري خارقالعاده تعبير ميکنيم. يعني در حالت عادي انجام آن به اين سرعت و کيفيت سابقه نداشته و ممکن نبوده است؛ بعلاوه بر اساس قانون عام علّيت، هر معلولي علتي دارد و هر معجزهاي هم يقيناً داراي علتي است که بر ما پوشيده است.
همه کارکرد معجزه در اين نهفته است که توده مردم از طريق آن بفهمند که فرد مدعي نبوت از يک نيروي فوق بشري و نامحدود بهره ميگيرد و از راه تعليم و آموزش و ساير راههايي که براي بشر ممکن است، اين توانمنديها را به دست نياورده.
بر همين اساس شکل معجزه و کاري که انجام ميپذيرد، از اهميت چنداني برخوردار نيست و چه بسا در ظاهر برخي از معجزات انبيا کارهاي بيارزش و بيثمري براي مردم بودند مانند نوراني شدن دست حضرت موسي† يا دو نيم شدن ماه توسط رسول خدا(ص)، زيرا همه کارکرد معجزه اين بود که حتي لجوجترين مخاطبان هم نتوانند ادعا کنند کاري را خواستيم ولي او انجام نداد يا از عهدهاش برنيامد.
بر اساس همين تعريف و کارکرد هم اصلاً اهميتي ندارد که در آينده کسي از برخي علتهاي انجام اين امور آگاه گردد و نظير آن را انجام دهد زيرا به صرف انجام کار خارقالعاده که معجزه تحقق نمييابد، زيرا لازم است فرد کارهايي را انجام دهد که با توجه به خود اين کارها و سوابق خودش و ديگر شواهد و قرائن ارتباط او با عالم غيب و استفادهاش از قدرت الهي براي مردم مسلم گردد.
اين نتيجه ممکن است با انجام چند کار خارقالعاده توسط فرد مدعي نبوت حاصل شود، يا نياز به انجام کارهايي باشد که مردم و منکرين درخواست مينمايند.
به همين خاطر و براي اثبات همين رابطه ويژه با خداوند متعال، انبياء الهي غير عاديترين و عجيبترين کارها مانند بيرون آوردن شتر از دل کوه يا دو نيم کردن ماه و مانند آن را انجام ميدادند تا شک و ترديدي براي مردم حقجو باقي نماند.
نکته بسيار مهم در خصوص اين کارهايي که انبياء انجام ميدهند آن است که در همان زمان کس ديگري نتواند نظير آن را انجام دهد و مانند آن را بياورد، نه آنکه در قرنها بعد هم امکان انجام کارهايي نظير اين معجزات نباشد.
به تعبير ديگر مبارز طلبي انبياء مربوط به همان زمان معجزه است نه هر زماني و لو قرنها بعد؛ البته فراموش نشود که از آنجا که قرآن معجزهاي ابدي است و مربوط به زمان خاصي نيست، همواره درخواست مبارزه و به اصطلاح «تحدّي» دارد، اما معجزات ساير انبياء مقطعي و محدود به زمان خاصي بودند نه ابدي و هميشگي.
همه اين نکتهها در فرضي است که نوع کارهايي که اين جادوگران جديد انجام ميدهند از سنخ کارهاي انبياء باشد و الّا همه شواهد و قرائن نشان ميدهد که اين کارها هيچ ارتباطي با سنج کارهاي اعجازي ندارد.
بسياري از کارهاي اين افراد چشمبندي و حقه است که بخش زيادي از آنها به مرور زمان روشن شده و حتي «کريس آنجل» خودش حقه بسياري از کارهايش را بعد از نمايش نشان ميدهد؛ جالب آنکه خود اين افراد تأکيد ميکنند که از نيرويي ماورايي بهره نميگيرند؛ مثلاً کريس آنجل در سال 2007 وقتي به عنوان داور مسابقه «پديده» که به انتخاب بزرگترين فرد غيبگو ميپردازد شرکت کرد، پيش از شرکت در مصاحبه خود با مجري CNN اظهار کرد: «هيچ انساني تا جايي که من ميدانم قدرت خارقالعاده نداشته و نميتواند اعمال ماوراءالطبيعه انجام دهد يا با مردگان صحبت کند و دقيقاً براي اثبات همين مسئله پذيرفتم که به عنوان داور در اين برنامه شرکت کنم. بنابراين هر کسي وانمود کند که چنين تواناييهايي دارد بلافاصله در برنامه زنده او را گرفتار خواهم کرد.»
از طرف ديگر چنانکه در شماره قبل تأکيد کرديم، بسياري از تواناييهاي اين افراد چيزي نظير سحر و جادو است که از گذشته تا حال وجود داشته و ماهيت آن انجام کارها از طريق علتهايي است که براي ديگران ناشناخته است. اکثر افرادي که از آنها نام برديم عضو آکادميهاي هنرهاي جادوگري و مانند آن هستند و کتابهايي در خصوص راههاي جادوگري نوشتهاند و شيوههاي کهنه آن را به ديگران آموزش ميدهند.
احتمال هم ميرود که اين برنامهها نظير کارهاي افراد مرتاض باشد که با توانا کردن ابعاد مختلف جسمي و روحي خود دست به کارهايي غير عادي و غير طبيعي ميزنند، ولي در هر حال تفاوت آشکار همه اين رفتارها با معجزات انبياء در اين است که اين کارها تمرين شده و قابل آموزش است و درعين حال محدود در مواردي خاص و معين.
يقيناً هيچگاه يک فرد مرتاض يا جادوگر توان آن را ندارد که به درخواست مردم براي انجام يک کار تازه پاسخ مثبت بدهد؛ اين افراد تنها کارهايي را انجام ميدهند که خود تعيين ميکنند و سالها براي انجام آن هم تمرين کردهاند و رياضت کشيدهاند، در حالي که انبياء خارقالعادهترين و غير ممکنترين درخواستهاي معجزه از طرف مردم را در همان زمان به آساني انجام ميدادند.
جالبتر آنکه برخي از اين جادوگران در خلال انجام کارهاي عجيب و غريبشان صدمات جسمي ديده و حتي به شدت مجروح ميشوند، مانند «ديويد بلين» که در هنگام انجام يکي از بدلکاريهايش تا دم مرگ پيش رفت و يا «کريس آنجل» که در هنگام يکي از برنامههايش از ناحيه گردن به شدت مجروح شد و حتي قسم خورد که ديگر دست به چنين کارهايي نزند، اما طولي نکشيد که به زودي به برنامههايش برگشت.
در هر حال حقيقت و ماهيت کارهاي اين قبيل افراد جاهطلب و سودجو هرچه باشد، هيچ ارتباطي با ماهيت کارهاي انبياء الهي نداشته و منافاتي با معجزات انبياء هم ندارد و در هر صورت هيچ لطمهاي به نبوت اين بزرگواران نميزند.