صله‌رحم‌اس‌.‌ام‌اسي

صله‌رحم‌اس‌.‌ام.اسي

فاطمه قائمي

يکي از مناسبت‌هاي مورد علاقه دوران کودکي‌ام، عيد فطر بود. در اين روز، بازار ديد و بازديد‌هاي فاميلي داغ بود؛ در روزي که بوي شادي و رضايت مي‌داد، ديدن بچه‌هاي فاميل و خوش‌وبش کردن با آنها، حلاوت خاصي داشت.

سال‌هاي بعد، ديگر از آن ديد و بازديدها خبري نبود و به برکت وجود تلفن، مادربزرگ و پدربزرگ تنها کساني بودند که تبريک ما را حضوري دريافت مي‌کردند و مشغله‌هاي زندگي و بعد مسافت، حتي مجال سر زدن به نزديک‌ترين بستگان را هم از ما گرفته بود.

و امسال، وقتي پس از آخرين افطار رمضان، پيام تبريک کوتاه يکي از نزديک‌ترين بستگانم را روي صفحه تلفن همراهم خواندم، با خود انديشيدم که به برکت وجود اين فناوري، ديگر حتي صداي نزديکان‌مان را هم نخواهيم شنيد.

 

خواب بوديم

پوران حجت‌انصاري

به گمانم مادر مدت‌ها درد داشت. ما نمي‌دانستيم. تازه امروز از نسخه‌هايش فهميدم. از داروهاي ضد دردش.

بيچاره ديشب راحت شد. نمي‌دانيم چه ساعتي؟! ما خواب بوديم. صبح، وقتي صبحانه ما سر وقت آماده نشد فهميديم.