هفت سين اسراف
هفت سين اسراف
دو هفته مانده تا سال تحويل شود.
مربي، کوزهي سفالي را جلوي دستش ميگذارد و ميگويد: «خانمهاي عزيز توجه داشته باشن که از هر نوع دانهاي که براي سبزه استفاده ميکنن بايد 24 ساعت قبل اون رو بخيسونن.»
مجري کمک ميکند و ظرفي را روي ميز ميگذارد.
ـ ميشه از بذرهاي ديگهاي هم براي اين مدل استفاده کرد؟
ـ بله ميتونن از بذر گشنيز هم استفاده کنن.
*
کار مربي در حال اتمام است و دوربين روي سبزههاي مختلفي که در اطراف دکور چيده شده زوم ميکند.
ـ فردا سبزه توي پوست تخم مرغ رو بهتون آموزش ميدم.
مادر دستمالي روي تلويزيون ميکشد و ميگويد: چه چيزها که در نيومده. يادم باشه منم گندم بريزم. يکي هم براي مادرجون ميريزم، خدا رحمتش کنه! پنجشنبهي آخر سال بايد يه سر بريم سر خاکش.
و من فکر ميکنم که سبزه روي سنگ قبر مادربزرگ چه دردي را قرار است از او درمان کند؟! يا پرت کردن سبزه در روز سيزدهم فروردين چه دردي را از ما؟
حساب کتاب ميکنم که اگر در ايران 18 ميليون خانواده وجود داشته باشد و هر کدام قرار باشد 50 تا 100 گرم گندم، عدس، ماش و هر دانهي ديگري را سبز کنند، ميشود 90 تا 180 تن. يعني اين مقدار، شکم چند گرسنه را ميتواند سير کند؟ بعضيها معتقدند که اين حرفها مبارزه با سنتها و مبارزه با فرهنگ ايراني است. حالا اگر در جايي هم پاي عقل در ميان بود و هم پاي سنت، حق را بايد به کدام داد؟ هر چند که من فکر ميکنم، ميتوانيم هر دو را با هم داشته باشيم. ميتوانيم به جاي گندم، عدس و دانههايي اين چنيني که بعد از سبز شدن و قرار گرفتن در سفره، به درد ديگري نميخورد، از دانهي انواع سبزيجات مثل شاهي و گشنيز استفاده کنيم که البته نمونههاي آن در قالب کوزههاي سبز شده در بازار هم ديده ميشود و يا اصلاً يک گلدان گل زيبا را بر سر سفره قرار داده و بعد از نوروز نيز آن را در خانه نگه داريم.
*
در کاخ گلستان خيره ميشوم به تابلوي معروف «هفت سين کمالالملک». با وجود آن همه دقت و ظرافت، هيچ اثري از ماهي قرمز نيست؛ يعني کمالالملک فراموش کرده که ماهي قرمز را هم بکشد يا آن را سر سفره بگذارد؟
در تابلوي «شيخ حسين» هم در موزهي سعدآباد که هفت سين را به تصوير کشيده خبري از ماهي قرمز نيست. مثل اينکه نقاشها چيزيشان شده يا دست به يکي کردهاند و با ماهي قرمز سر لج افتادهاند!
يک روشنفکر آنجا نبود تا آنها را به خاطر اين دشمني به باد انتقاد بگيرد و محکومشان کند؟ شايد هم به خاطر اين بوده که اصلاً بودن ماهي قرمز سر سفرهي هفت سين اصالت ايراني ندارد.
حدود صد سال پيش و در دوره مظفرالدين شاه قاجار، ماهي قرمز به دليل اسم عربي خود (سمك)، رنگ زيباي قرمزش، و بهعنوان نمادي از جنبش و حيات وارد سفرهي هفت سين ايرانيان شد.
ماهي قرمز (گلي، حوض) جزو زيباترين و اولين ماهيانيست که به دست چينيها اهلي شده است. هزار سال قبل چينيها اين ماهي را براي افزايش برکت زندگي و توليد، به مزارع برنج وارد ميکردند. اروپاييها هم آن را تا سالها بهعنوان يک کادوي گرانقيمت به سران کشورها و مقامات هديه ميدادند و تا قرن هفدهم آن را نمادي از ثروت ميدانستند. در ايران نيز مردم به دليل اين كه ماهيها تخم حشرات را ميخوردند، آنها را در حوض خانههاي خود نگهداري ميكردند و هنگام عيد نوروز يکي از آنها را براي چند دقيقه در تنگ بلور قرار داده و سپس به حوض خانه باز ميگرداندند؛ اما هم اكنون با وجود زندگي آپارتماني، هنوز ماهي قرمز مهمان هفتسين نوروزي ميشود.
در فاصلهي زماني يك ماه ـ 15 اسفند تا 15 فروردين ـ حضور 20 تا 30 ميليون ماهي قرمز كوچك در بازار موجب گردش مالي 20 تا بيش از 25 ميليارد تومان پول شده و حداقل 10 تا 15 ميليارد تومان سود را نصيب دلالان و فروشندگان اين موجودات دوستداشتني و زيبا ميكند.
با اينکه ماهي قرمز در حالت طبيعي ميتواند 12 تا 20 سال زندگي کند، ولي متأسفانه در مدتي کوتاه 5 ميليون از اين ماهيها به دليل عدم آشنايي مردم با نحوهي نگهداري و مراقبت، دچار مرگ و مير ميشوند.
نگهداري اين ماهي در تنگ و با آب لولهكشي موجب سكته قلبي و سوختن پوست بدن آنان به دليل گردش در آب كلردار شده و كمبود اكسيژن آب در نهايت موجب مرگ اين ماهيها ميشود.
با اين حساب، خريد و عدم نگهداري صحيح ماهي قرمز جز اتلاف سرمايههاي مادي و زجرکش کردن ماهيهاي قرمز نتيجهي ديگري ندارد. متخصصي معتقد است: «در اثر زندگي ماهي قرمز در آپارتمان و تنگهاي کوچک، آنها به کرم لنگر يا انکور مبتلا ميشوند. اين کرمها خون ماهي قرمز را ميخورند و تن آنها را زخم ميکنند.
همچنين، طي 15 روز پايان سال، بين 10 تا 15 ميليون عدد انواع جام و تنگ براي نگهداري ماهي به فروش ميرسد كه اين بازار نيز بيش از 20 ميليارد تومان پول نقد را به گردش در ميآورد.
در سالهاي اخير لاکپشتها و مارهاي آبي بيچاره هم به درد ماهيهاي قرمز گرفتار شدهاند.
*
دوستم نگاهي به سر تا پايم مياندازد و ميگويد: «حتماً يه مانتو بخر، اين ديگه براي عيد خوب نيست.»
ميگويم: «ولي اين رو اول پاييز خريدم، خيلي نپوشيدمش.»
ميگويد: «مگه نميدوني؟ عقل مردم تو چشمشونه. نميخواي بگن که شوهر اصفهاني تو هم خسيس از آب دراومد؟»
و من چرتکه مياندازم و توي ذهنم تمام هزينههاي زندگي را بالا و پايين ميکنم و ياد جملهاي از امام علي(ع) ميافتم که «بسيار نظر کن به کساني که بر آنان برتري داري؛ زيرا اين کار از اسباب شکرگزاري است.»*
و آن حکايت معروف از سعدي که «هرگز از دور زمان نناليدم و روي از گردش آسمان در هم نکشيدم مگر وقتي که پايم برهنه بود و استطاعت پايپوشي نداشتم تا به جامع کوفه درآمدم؛ تنگدل. يکي را ديدم که پاي نداشت؛ سپاس نعمت حق به جاي آوردم و بر بيکفشي صبر کردم.»
قديمها مردم سالي يکبار لباسهاي خود را نو ميکردند و در اين ميان بچهها بيشتر از همه انتظار بهار را ميکشيدند، ولي اکنون قضاوت مردم بر اساس ظاهر افراد و درآمد آنها باعث افزايش تقاضا براي خريد شده است، بهگونهاي که خيليها با وجود عدم نياز واقعي باز هم در اسفند ماه به خريد ميروند.
با فرا رسيدن عيد نوروز، خرج کردنهاي بيمورد گريبان خيلي از خانوادهها را ميگيرد و اين عمل هر ساله تکرار ميشود.
تابلوي حراج آخر فصل و شب عيد، نظر بسياري را به سمت فروشگاهها جلب کرده و ديدن اجناس متنوع با قيمتهاي پايينتر، خود نياز کاذب ديگري را ايجاد ميکند. کيف و کفش ايتاليايي، لباس ترک، عطر فرانسوي و دکوريهاي چيني دست از سر مردم برنميدارد. در اين ميان برخي از فروشندگان از نياز مردم سوءاستفاده کرده و دست به گرانفروشي ميزنند. در واقع هجوم يکبارهي مردم براي خريد شب عيد اگر در فصلهاي قبلي سال انجام شود، نه تنها قيمتها را افزايش نميدهد و باعث افزايش تورم نميشود، بلکه مشکلاتي مثل خريدهاي عجلهاي و ورود اجناس غيرمرغوب به خانهها را نيز کنترل ميکند. همچنين خريد به شکل سنتي و عدم استفادهي مردم از فروشگاهها و بازارهاي اينترنتي باعث ايجاد مشکلات فراواني شدهاست. ظهور دستفروشهاي غيرقانوني و ترافيک به ويژه در خيابانهاي منتهي به مراکز خريد، باعث اتلاف انرژي، آلودگيهاي صوتي و هوا شده است. مهمتر از همه اتلاف وقت است، وقتي که ميتوانست صرف توليد و کسب درآمد شود، وقتي که در خيابانها به هدر ميرود.
گندم بو داده و شاهدانه، مويز و کشمش، برنجک و نخودچي، شيرينيهاي خانگي و... جاي خود را به انواع آجيلها و شکلاتهاي وارداتي دادهاند. رنگ و لعاب بر عطر و طعم غالب شده است.
مراقب باشيد عطر خودتان در ميان هياهوي بهار گم نشود.
* نهجالبلاغه، نامهي 69.