حرف های خواهرانه

ضمیمهسایز
D-142-10.pdf341.13 کیلو بایت

رقیه ندیری

 بیتا درست وسط بگو مگویمان آمد:‌اول نمی‌خواستم در را برایش باز کنم. از آیفون دیدمش و محلش نگذاشتم. حوصله‌اش را نداشتم. سمانه هم مثل من عصبانی بود و داشت بد و بیراه می‌گفت...