مدير مخفي (مديريت در تبعيد)

مدير مخفي (مديريت در تبعيد)

حضرت امام هادي(ره)

رضيه برجيان

از خفقان شديد در زمان امام هادي(ره) بسيار شنيده‌ايم و از معاصر بودن حضرتش با متوکل ‌که گوي سبقت را از ديگر خلفاي عباسي در ظلم به اهل‌بيت(ع) ربوده بود، تا آن‌جا که پسرش نيز به او اعتراض مي‌کرد که اگر خودت مي‌خواهي گوشت پسر عمويت را بخوري بخور (به او توهين کن) اما نگذار يک عده آدم پست جلويت اين کار را بکنند و تشويق شوند.

در چنين شرايطي ارتباط با امام هادي(ره) به صورت گسترده امکان‌پذير نبود و هم‌چنين تعداد شيعيان و گستردگي آنها از نظر مکاني افزايش يافته بود.

از طرفي طبق حکم قرآن شيعيان اجازه نداشتند حتي براي اختلافات خود نزد قضات منصوب از طرف خلفاء بروند1 و پاسخگويي به مسائل اعتقادي و لزوم هدايت سياسي و تنظيم روابط اقتصادي ايجاب مي‌کرد تا از شيوه‌اي استفاده شود که بتواند با اين گستردگي و در اين خفقان اين همه را مديريت کند و اين شيوه چيزي نبود جز انتصاب نمايندگان از جانب امام(ره).

نمايندگان خاصي که علاوه بر نصب عامي که در زمان ائمه2 ديگر وجود داشت به صورت کامل‌تر مديريت جامعه تشييع را به دست گيرند. امام هادي(ره) در اين راستا نامه‌هايي را به بزرگان شهر‌هاي مختلف مي‌فرستادند تا آنها براي پيروان‌شان بخوانند و افرادي را به‌عنوان ولي‌فقيه تعيين مي‌کردند.

از جمله در نامه‌اي به مردم عراق در مورد ابوعلي‌بن‌راشد نوشتند: «او را که فردي شايسته و مناسب است براي اداره امور شما برگزيدم و بدين منصب گماشتم... مبادا رابطه خود را با او تيره سازيد. انديشه مخالفت با او را از اذهان خود خارج سازيد... من فرمانبرداري از او را همچون اطاعت از خودم لازم مي‌دانم و نافرماني نسبت به او را نافرماني در برابر خود مي‌دانم.»3

و اين نشان مي‌دهد که فقهاي مذکور از جانب امام هادي(ره) بر شيعيان ولايت داشتند و عملاً هدايت و مديريت جامعه تشيع را عهده‌دار بودند.

البته اين به معناي عدم نظارت و مديريت امام(ره) نبود. بلکه در آن شرايط چاره‌اي جز مديريت غير مستقيم و با واسطه براي امام وجود نداشت. چرا که از ارتباط شيعيان با امام جلوگيري مي‌شد.

البته اين کار فايده ديگري هم داشت که شايد از مصاديق «عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد» بود و آن اين‌که شيعيان را براي غيبت امام زمان(ره) آماده مي‌کرد و ديگر پس از غيبت کلي سؤال بي جواب باقي نمي‌گذاشت که حالا که امام(ره) غايب هستند چگونه مديريت مي‌کنند.

 

* امام مي‌فرمايند: نگاه کنند و کسي را بيابند از خودتان‌که حديث ما را روايت مي‌کند و حلال و حرام احکام ما را مي‌شناسد (فقيه است) پس به داوري او رضايت دهند که من او را براي شما حاکم قرار دادم. پس هرگاه به حکم ما حکم کند و کسي از او قبول نکند همانا او نسبت به حکم خدا کوتاهي ورزيده و حکم ما را مردود شمرده است و مردود شمردن ما مردود شمردن خدا و در حد شرک به اوست.

 

1. نساء 60 .

2. اصول کافي، جلد1، ص67.

3. طوسي، اختيار معرفه‌الرجال، ص 514، حديث 992.