حال پدر خراب است؛ خرااااب!!!
حال پدر خراب است؛ خرااااب!!!
راديکالباشي
دقايقي قبل از تحويل سال:
پدر استرس دارد!
تمام اهل منزل، لباسهاي جديدمان را پوشيدهايم و از نو بودن برق ميزنيم.
پدر لباسهاي سال قبل را پوشيده و از شدت کهنگي چشمک هم نميزند، چه رسد به برق!
* لحظه سال تحويل
پدر نگران است!
تمام اهل منزل، ريختهايم سر پدر و عيديمان را ميخواهيم.
دويستي و صدتوماني هم سرمان نميشود... کمتر از دو هزاري را اصلاً به رسميت نميشناسيم!
حال پدر خوب نيست!
* ساعاتي پس از سال تحويل
پدر شوکه است!
مهمانها و ما متّحد شدهايم و پرتغالهاي تامسون و موزها و سيبهاي لبناني را نشانه رفتهايم. در بطن اين حملات، مشتها هستند که از آجيل و پسته و شيرينيها پر ميشوند و داخل جيبها ميروند.
پدر ياد هزينه سرسامآور خريد اين ادوات افتاده و ايضاً به فکر دور جديد خريد، براي جبران تلفات اين حملات!
* باز هم ساعاتي پس از سال تحويل
پدر، نگران است!
ميهمانها عيديشان را ميخواهند!
* فرداي سال تحويل
پدر امروز خوشحال است!
نوبتي هم که باشد، نوبت پاتک خانوادة ماست، به آنها که زدند و در رفتند!
پدر با انگيزه است!
* همچنان، فرداي سال تحويل
پدر درب و داغان است!
ميزبانمان فقط به خواهر کوچيکهمان يک اسکناس صدتوماني عيدي داد، و چرتکه که مياندازيم، آنها 4900 تومان بيشتر از کل خانواده ما عيدي گرفتهاند!
پدر افسرده ميشود!
* سومين روز عيد
پدر غمگين است!
طايفه مادري از شهرستان تشريف آوردهاند و طبق آئين هر ساله، چهار پنج روزي اينجا هستند! نبايد آبروي مادر، پيش فاميلهايش ريخته شود!
ليست بلند بالاي خريد مرغ و گوشت و برنج و... در دستان پدرِ بهت زده است و پدرِ دست به کمر، راهي خريد!
مادر داد ميزند: آناناس فراموش نشود... جوجة آماده را هم به ليستت اضافه کن!
حال و روز پدر اصلاً تعريفي ندارد.
* چهارمين روز عيد:
پدر امروز سرحالتر از روزهاي گذشته به نظر ميرسد.
ميهمانها يک روز با تأخير ميرسند!
لبخند از لبهاي پدر دور نميشود!
* پنجمين روز عيد:
پدر... پدر... واي به حال پدر!
ميهمانها بالاخره با يک روز تأخير از راه رسيدند و اعلام کردند به جبران يک روز تأخيرشان دو روز بيشتر ميمانند که فاميلشان (مادر خانواده) يک وقت دلتنگي نکند!
واي به حال پدر! (و ايضاً مادر!)
* ششمين روز و از آن به بعد
حال و روز پدر را خودتان بهتر ميدانيد.
پدر همين جوري هستند تا سيزده بهدر!
* سيزده به در:
پدر مشعوف است!
چون آهي در بساط نمانده، سيزده به در را به اتفاق تتمّة ميهمانها در باغچة منزل سيب زميني کبابي به دندان ميکشيم و حال همه گرفته است، الّا پدر!
حال پدر خوب است، خوووب!!!